آمدی در یادم مهربانم
باز بودی تو با من
زدی بوسه بر لبانم
منم همچون کودکی خود را
در آغوش تو افکندم
در آن لحظه گویی
در آسمان ها سیر میکردم
تو با من از مهر و از عشق میگفتی
منم با تو از شکوه این احساس میگفتم
به تو میگفتم عاشق ترینم
میگفتی می خوام باهات بمونم
با هم از فردا ها می گفتیم
با هم از رویا ها می گفتیم
باز در اوج دلدادگی من
از خواب خوش باز هم پریدم
دست بردم روی گونه
خیس بودند خیس بودند خیس بودند
